عــــ ـــ ــشـ ــقــ
بغض تنهایی
پسرکی آنها را روی کاغذ کشید ، نگاه آن دو به هم افتاد در همان نگاه اول دلش لرزید خط اول نگاهی به خط دوم کرد و گفت ؛ ما می توانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم ؛ خط دوم از خجالت به خود لرزید… خط اول گفت من می توانم کار کنم می توانم خط کنار یک ریل باشم یا خط کنار یک نردبان… خط دوم گفت ؛ من نیز کارمی کنم می توانم خط کنار یک گلدان باشم یا یک خط کنار یک نیمکت خالی توی یک پارک خلوت… آه چه شغل شاعرانه ای !!! در همین لحظه معلم گفت: دو خط موازی حتی اگر عاشق هم باشن هیچ گاه به هم نمیرسن مگر اینکه یکی از اونا واسه رسیدن به دیگری بشکنه!! تقدیم به همه عاشقایی كه به هم نرسیدن اما هنوز عاشقند.
نظرات شما عزیزان:
پیش منم بیا ناسلامتی توی لینکام هستیااااا دلم واست تنگ میشه خب
تنهای شیطون(همون تنهای متفاوت سابق) دوستت داره حتما پیشم بیا گلم
Power By:
LoxBlog.Com |